loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت حضرت زهرا, روضه شهادت حضرت زهرا, شهادت حضرت زهرا,متن روضه فاطمیه, روضه فاطمیه, متن روضه شهادت حضرت فاطمه, روضه شهادت حضرت فاطمه, شهادت حضرت فاطمه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2214 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1280 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 689 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 627 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6702 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2835 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3236 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3562 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4134 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3672 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5887 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4364 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 390 زمان : نظرات (0)

برای روضه ی زهرا

به خدا یک جمله بسه

 تو کوچه گوشواره ی

 عرش خدا از گوش افتاد

 به روی عصمت الله

توی کوچه دست بلند شد

 یه جوری سیلی زد

که فاطمه بیهوش افتاد

 چشاش دیگه وا نمیشه

آخه از رو زمین پا نمیشه

 حسن داره دق میکنه

گوشواره پیدا میکنه

 کبود روی ماهشو

گرفته خون نگاهشو

 فاطمه به علی نگفت

قصه ی قتله گاهشو

 روضه ی کوچه خودش

اندازه ی صد سال حرف

 روضه های فاطمیه

حرف تازه کم نداره

 گریز روضه ی امشب

همین باشه که زهرا

 تو این عالم یه سنگ

 قبر کوچیکم نداره

 کجا بیام زار بدنم

سرم و به دیوار بزنم

 کجا بیام داد بزنم

بغضم و فریاد بزنم...

 علی جان

 تو بر نوشتن قرآن به خانه مشغولی

بیا که سوره ی کوثر به کوچه افتاده

 خدا به عظمت فاطمه فرج امام زمان معجّل بفرما... خیلی سخته...روضه ی حضرت زهرا همیشه سخت بوده...چون روضه روضه ی ناموس علی...دیگه بعد کوچه...حسن دیگه سمت مادر نرفت...خدا نکنه...آدم مادرش جلوش زمین بخوره...هی خجالت میکشه...میگه جلو بچه ام زمین خوردم...میگه حسن هر وقت مادر رو می دید طرف دیگر رو نگاه می کرد...می گفت: مادرم جلوم کتک خورده...مادرم خجالت نکشه...غریب حسن...خدا به حق امام حسن کریم اهل بیت گره این مردم و باز کن...خدا به حق امام حسن ریشه ی وهابیت رو بکن...کوچه ای تنگ و...دلی سنگ و...صدای سیلی...هرچه بادا باد میخونم هر کی اهلش بسم الله...مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 381 زمان : نظرات (0)

غم که آوار می شود ای وای

درد بسیار می شود ای وای

خواب دُشوار می شود ای وای

سُرفه خونبار می شود ای وای

 روضه تکرار می شود ای وای

غربت بی حَدَش به یادش هست

 هق هق مُمتدَش به یادش هست

پسر ارشدش به یادش هست

 قاتلی که زَدَش به یادش هست

تا که بیدار می شود ای وای

 کُن دعا که دگَر زمین نَخورَد

هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد

 لا اقل بی خبر زمین نَخورَد

پیش چشم پسر زمین نَخورَد

 گفتن آقازاده اینا هم داغ دیدن...حسین هم داغ دیده...زینبین هم داغ دیدن...بابات علی هم داغ دیده...این چه گریه ایه؟!فرمود آخه اونا که تو کوچه نبودن....

 که چنین زار می شود ای وای....

شهر صد رنگ بود و مادر بود

نیَت چَنگ بود و مادر بود

کوچه ای تَنگ بود و مادر بود

هر طرف سنگ بود و مادر بود

فصل آزار می شود ای وای

خواست پیشَش سپر شود که نشُد

سدّ چندین نفر شود که نشُد 

مانعی در گُذَر شود که نشُد

قَد او بیشتر شود که نشُد

حرف انظار می شود ای وای....

وای از ازدحام و نامحرم

آه، بیت الحرام و نامحرم

فاصله یک دو گام و نامحرم

پا به ماه امام و نامحرم....

اسمشم انتخاب کرده بودن...قربون آقامحسنت....

چشم خونبار می شود ای وای....

مادر...مادر...مادر....

کَمَرَش را گرفت برخیزَد

پسرش را گرفت برخیزَد

چادرش را گرفت برخیزَد

تا سرش را گرفت برخیزَد

همه جا تار می شود ای وای....

از زمین خوردنش شکسته شده

 هفت جای تنش شکسته شده...

عین روایته...

حسن از دیدنش شکسته شده...

هم علی هم زنش شکسته شده...

 وقت دیدار می شود ای وای...

با رُخ خیس و چهره ی زردش

 پسرش تا به خانه آوردش

صورتش را گرفته از مَردَش

 نه که سیلی دلیل سر دَردَش

سنگ دیوار می شود ای وای....

 این بند رو دوباره بخونم و روضه ی کربلا....

از زمین خوردنش شکسته شده

هفت جای تنش شکسته شده...

"اللهم صل علی فاطمة و ابیها وبعلها وبنیها بعددمااحاط به علمک"

گفت:امیر باید تا مرکبامون رو زر و نقره بگیری...صدا زد چرا؟

آخه ما مرکبامون رو نعل تازه زدیم...بدن حسین رو رَزّازی کردیم...ریز ریز شد...یه کاری کردن امام سجاد بدن رو تو بوریا نخوابوند....جمع کرد...ای حسییین....

هر کی بهت گفت:این همه اینجا نشستی یه ربع روضه گوش بدی؟! بگو آره...عمرمو میدم تا یه لحظه چشمم به اربابم بیفته....عمرمو میدم...مگه شهدای مدافع حرم نبودن؟!

مگه شهدای هسته ای؟هر کی که برای دینش رفته....زندگیمو میدم فقط یه بار امام زمانمو ببینم...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 579 زمان : نظرات (0)

در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو

امروز زنده ام، به هوای دعای تو

 فاطمه جان!

 امروز زنده ام، ....

 کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی   همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ،  نتونم دیگه از جا بلندشم.بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو  میاره بالا؛امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"

 در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو

امروز زنده ام، به هوای دعای تو

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند

من بودم و همین دوسه تا بچه های تو

آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده.....فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند...فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، من‌به بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...

 خیلی به مجتبیِ تو برخورد

 پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره

 خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه

 چرا؟

فامیل کم گذاشت برای عزای تو

 جای تمام شهر، خودم گریه میکنم

از بس که خالی است در این خانه جای تو

 انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....

ممنونم اگر نروی

میمیرم اگر نروی

 جای تمام شهر، خودم گریه میکنم

از بس که خالی است در این خانه جای تو

 زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو

دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست

خون مرا نوشت مدینه به پای تو

مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَیَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه....

زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟

یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....



 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1557 زمان : نظرات (0)

فصل باریدن باران شده و حیران شده ام

آخر سال رسیده است پریشان شده ام

اولین نام که آمد به لبم نام تو بود

از تولد به خدا مست حسن جان شده ام

 مادرم دست مرا داد به دستان کریم

بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام

 آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...

 خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری

در میان حرمت خادم و دربان شده ام

 خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان

به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام

دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد...

هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه...

امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..

 چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد....

اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسین.....



 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4514 زمان : نظرات (0)

چرا اینقدر برا بی بی داد می زنید؟ اصلاً همه ی اینها دروغ بوده،مادر ما پیر شد، زینب رو عروس کرد،نوه هاش رو بزرگ کرد....

 میون شعله و هیزم

چه غوغایی به پا میشه

تموم هستی ِ بابا

اونی که بین آتیشه

 کی فکر می کرد یه روز مردم

بریزن توی این خونه

خدایا چی می بینم من

در و دیوار پر از خونه

 چه دیواری،چه مسماری

چه کرده میخ با سینه

میون شعله ها بابا

داره زهراش رو می بینه

دیگه افتاده از پا و

 به روی خاک میشینه

  گفت: دید علامه ی امینی به صورت میزنه. گفت:آقا چی شده؟ گفت: الان تو این فکر بودم،اگه یه اتفاق برا بابا بیوفته،بچه ها پناه می برن به مادر، اگه برا یه مادر یه اتفاق بیوفته بچه ها زود پناه میبرن به بابا، توی کوچه بچه ها به کی پناه بردن؟ علی رو دارن می برن، مادر بین درو دیوارِ...

 

نمی شکست پهلوی مادر

اگه درب و نمی شکستن

پاشو مادر، پاشو مادر

که دست حیدر و بستن

 یکی با ضربه ی پایی

در این خونه رو می زد

خدایا رحم کن ای وای

که قنفذ با غلاف اومد

  هزار مرد زمین بخوره، اما یه زن زمین نخوره، هزار زن زمین بخوره،اما یه زن جلو شوهرش و بچه هاش کتک نخوره،هی مادر ما روش رو می گرفت،می گفت:جلو بچه هام کتک خوردم...یادت باشه،یه طوری مادر رو زد،بین در و دیوار بچه اش رو کشتن، پهلوش شکسته شد،تونست راه بره،اما نامرد چه جوری به بازوی مادر زد، نتونست قدم از قدم بر داره،مادر ما توی خونه افتاد،هی غصه میخورد،هی می گفت: مرگ من از فشار در و دیوار خانه نیست، این غصه می کشد مرا که غریب است شوهرم.... کاش پایی بود علی می اومد خودم به پاش بلند می شدم...

 خدا مادراتون رو براتون حفظ کنه، به زور مادرتو راضی می کنی برِ مشهد الرضا،برِ کربلا، غصه ی من رو نخور..میگه: پس کی به تو میرسه؟ اگه بنا باشه بره غذا درست میکنه، به در و همسایه میگه: حواست به بچه ام باشه....

امروز مادر بلند شد گفت:اسماء،خیلی زحمتت دادم،میشه یه کاری برام انجام بدی؟ بله خانوم جان...فرمود:اگه میشه تنور رو روشن کن، امروز میخوام خودم با دست خودم برا بچه هام نون درست کنم،چند وقته بچه هام دست پخت من رو نخوردن،میخوام خودم برا بچه هام غذا درست کنم....

 مادر همیشه غصه ی بچه هاش رو میخوره،می گفت:بچه هام گرسنه نمونن،برا بچه هاش نون درست کرد،مادر ما با بچه هاش روزه بود تا اومد افطار کنه در زدن گفتن گرسنه ای اومده،غذاشون رو داد رفت،اما روزگار یه کاری کرد رقیه کوچولوش دستش رو روی دلش گذاشت،هی می گفت: بابا دلم درد میکنه...

زخانه ها همه بوی طعام می آمد

ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

 هی می گفت:بابا گوشم درد میکنه،گاهی می گفت: بابا دلم درد میکنه....مادر ما می اومد سر قبر حمزه ی سیدالشهداء گریه می کرد، می گفت: کجایی ناموست رو زدن؟..زینب تو خرابه یادش افتاد،هی این دختر صدا می زد:عمه پس عموم کجاست؟...

به عظمت فاطمه سلام الله علیها،"اللهم عجل لولیک الفرج"....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 337 زمان : نظرات (0)

هرکه جانانه به پای غم دلبر مانده

نام‌ او در همۀ ایام سراسر مانده

لبمان با قدح ساقی‌ کوثر تر شد

آنچنانی که لب از بادۀ او تر مانده

کیست زهرا که درخشنده‌‌تر از خورشید است

ماه از شمس رخ اوست منور مانده

قرن‌ها گفته‌ شد از وصف مقامش اما

آنچه گفتند همه ، باز فراتر مانده

خطبه‌اش در وسط معرکه غوغا میکرد

شیر از غرش زهرایی او درمانده

آن‌قدر دشمن او بغض علی در دل داشت

که عدو بود و دلی سخت مکدر مانده

با لگد زد به در و نعره‌ زنان گفت : علی

این تلافی احد ، کینۀ خیبر مانده

میخ از دیدن این واقعه خون میبارید

شاهدم لختۀ خونی ست که بر در مانده

دود ، مسمار ، لگد ، فاطمه ، آتش ، ای وای

کمر صبر هم از غصه مکسر مانده

آن طرف قنفذ و در دست غلاف آشفته

این طرف چشم حسن ، خیره به مادر مانده

دست از دامن مولا نکشد او هرگز

فاطمه پای علی تا دم آخر مانده

چه کنم! شعر به گودال تمایل دارد

دست من نیست اگر قافیه «سر» مانده

ته گودال اگر پیرهنی را بردند

جای آن نیزه و شمشیر به پیکر مانده

ضربه زد شمر و سر شیشۀ عطری افتاد

از همان لحظه ، حرم نیز معطر مانده

  

تعداد صفحات : 11

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 71
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 324
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 2,908
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 10,648
  • بازدید ماه : 71,849
  • بازدید سال : 1,281,773
  • بازدید کلی : 19,787,601